حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

من هزوارش خلقت هستم، مرا نوشتند الهام... اما هرگز خوانده نشدم

حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

من هزوارش خلقت هستم، مرا نوشتند الهام... اما هرگز خوانده نشدم

حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

پروردگارا، امروز که به زمین سر زدی کاسه نیاز مرا هم پر کن
دست خالیم را ببین
پروردگارم شاید باور نکنی...
آن روز ها که نبودی ، شایدم بودی و مسافر آسمان بودی
آن روزها من عاشق شدم
حالا که بازآمدی..
باید از عشق فارغ شوم؟
پروردگارم مرا بگذار، بگذار عاشق بمانم....


(آنقدر دعایت می کنم تا برآورده شوی.)
: وما أرسلناک إلا رحمة للعالمین..

بایگانی
آخرین مطالب

پدر مرا ببر پیش خودت...

پنجشنبه, ۹ دی ۱۳۸۹، ۰۶:۴۱ ق.ظ
امروز همه چیز من رو به یاد پدرم می ندازه... یعنی از دیشب اون فیلمه که بیست تی وی پخش کرد... اسمش چی بود؟ دختر سرطانیه... اونجا که باباش بردتش کنار دریا.......... اشکم راه افتاد دلم برای پدر داشتن تنگ شد.


امروز صبح سوار تاکسی شدم:

-سلام

-سلام بابا

راننده تاکسی هایی که مثل پدر ها هستند مرا دیوانه می کنند...


بعد وبلاگ دوست ماندبیر فهیمو یادگاری که از پدر مرحومش دارد. مرا یاد دست های پدرم انداخت که همیشه یک تسبیح بلند در آن  می پیچید..


بعد وبلاگ دوست مانکاغذ کاهیو لینکش به کسی که واقعا نمی شناسمش ولیپدر وبلاگستانمی نامندش....


دلم برای اخم هایش ، برای آنوقتی که هر شب قرص هایش را به دستش می دادم، برای هرشبی که تا بالشتش را من مرتب نمی کردم خوابش نمی برد... برای گرمای وصف نشدنی اش تنگ است.

وقتی آخرین بار داشت از خونه میرفت..(می رفت مسجد) صدبار به دل لامصبم افتاد یه چیزی بهش بگم.. هنوز باورم نمیشه که  نتونستم... کوتاهی کردم... دیگه بر نگشت.

احساس می کنم اینها پیام هایی ست از طرف کائنات ... .. ولی چی؟کمکم کنید.


حالا من امروز تا شب بشه و دلمشغولی دیگری بیابم چه کنم؟

۸۹/۱۰/۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰
الی ماح

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی