حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

من هزوارش خلقت هستم، مرا نوشتند الهام... اما هرگز خوانده نشدم

حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

من هزوارش خلقت هستم، مرا نوشتند الهام... اما هرگز خوانده نشدم

حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

پروردگارا، امروز که به زمین سر زدی کاسه نیاز مرا هم پر کن
دست خالیم را ببین
پروردگارم شاید باور نکنی...
آن روز ها که نبودی ، شایدم بودی و مسافر آسمان بودی
آن روزها من عاشق شدم
حالا که بازآمدی..
باید از عشق فارغ شوم؟
پروردگارم مرا بگذار، بگذار عاشق بمانم....


(آنقدر دعایت می کنم تا برآورده شوی.)
: وما أرسلناک إلا رحمة للعالمین..

بایگانی
آخرین مطالب

هجرت از تو

يكشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۰، ۰۷:۲۰ ق.ظ

چمدانِ کوچکم را می بندم

کفش های کتانی ام را به پا می کنم

ماتیک عنابی ام را کمی روی لب ها و کمی زیر گونه می مالم ، تا رنگ شرم را بر صورتم نبینی...

...

بلیط ترن را به مرد سیاه پوش نشان می دهم

و آرزو می کنم دست تکان ندهی

تا ندانی

جوانی ام در امتداد ریل های قطار گذشت

...

واگن زندگی ام اما همیشه پر است از مردهای جورواجور

مردهایی با بوی دریا ، بوی قهوه ، بوی ماشین ، بوی نان گرم ، بوی جنگل مرطوب و بوی هیزم سوخته...

صندلی که خالی می شود ، مسافر جدید از پله ها بالا می آید..

وکاش دغدغه مان ؛ شرف انسان ها بود.

۹۰/۰۶/۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
الی ماح

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی