"یکـ" ــانه
شنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۱، ۱۱:۲۶ ق.ظ
امروز یک روز برفی و تاریک باشد و یا یک روز آفتابی روشن اما سرد زمستانی... هر چه که باشدغروب خواهد کرد. و در پایان روز؛ می شود: یک .
شنگول و سرمست باشیم یا دلخور و درهم. حافظه خوب یاری مان کند و یا بعضی حرف ها را یادمان رفته باشد. هنوز تب داشته باشیم یا تب مان فروکش کرده باشد. دوست داشتن های زنانه و مردانه، کم و بیش. نزدیک و دور از هم. با وجود آدم ها و در تنهایی مطلق بین مان. هر چه که باشد ، هوای آن لحظه را دارم که دست هایم در جیب های بارونی براقم به خود بپیچند از سرما ،..
داستان اینست، اگر "یک" همین امشب صفر شود من بازهم می ایستم به تماشای رهگذران و باز تا ده می شمارم ،اینبار حتی شمرده تر؛ تا برسی.
+ جریان حضورت را دوست می دارم. بیش از پیش.
۹۱/۱۲/۱۹