حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

من هزوارش خلقت هستم، مرا نوشتند الهام... اما هرگز خوانده نشدم

حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

من هزوارش خلقت هستم، مرا نوشتند الهام... اما هرگز خوانده نشدم

حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

پروردگارا، امروز که به زمین سر زدی کاسه نیاز مرا هم پر کن
دست خالیم را ببین
پروردگارم شاید باور نکنی...
آن روز ها که نبودی ، شایدم بودی و مسافر آسمان بودی
آن روزها من عاشق شدم
حالا که بازآمدی..
باید از عشق فارغ شوم؟
پروردگارم مرا بگذار، بگذار عاشق بمانم....


(آنقدر دعایت می کنم تا برآورده شوی.)
: وما أرسلناک إلا رحمة للعالمین..

بایگانی
آخرین مطالب

غروب های ناتمام.. طلوع های نارس

يكشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۲، ۰۷:۵۰ ب.ظ

همین چند روز پیش بود که روز قلم بودُ من به خشکیدن قلمم پی بردم.. نمی جوشد لعنتیُ مثل قبل نیست.. انگار هیچ چیز مثل قبل نیستُ منهم. این الهام آن الهامی نیست که پیش ازین می خواندیدُ شما را می خواند. روز هایم بسختی شب می شودُ شب هایم به آسانی روز. شاید گذراندن یک روز کامل در یک پارک آبی و یا شبی تا نزدیکی صبح در شهر بازی بهترم کندُ این ها فقط حدس و گمانه زنی ست. شایدهم سانس های شبانه سینما در ماهٍ روزه. بیداری ها تا صبحُ صورت بی آرایهُ ناخن های بی بزک حتا. شایدم یک روز مثلا پانزده رمضان صبح رفتم زیارتُ شب برگشتم. بروم صبح تا شام بنشینم در ایوان طلاُ زل بزنم به خانه اشُ مدام دوره کنم نداشته هایم را. سرخط اول پدرم که این روزها عجیب جایش خالیستُ بعد داشته هایم را مادرم. ودر نهایت از خدا چه بخواهم!لابد عشقُ این عشق لعنتی که تمام زندگی را می گیردُ مرا تصاحب کردهُ این روزها از آسمان هم بر من می باراندُ.. درخانه اغلب سازدهنی ام را بر می دارمُ نت ها را دوره می کنم. دو ر می فا سل لا سیُ دوباره از سر.به روز شدگان بلاگی را دوره می کنمُ یک موزیک دانلود می کنمُ چند برگ کتاب کاغذیُ چند صفحه کتاب الکترونیکیُ یک قسمت سریال تورکی گونی کوزیُ این شب های تمام نشدنی بی توُ حتا شب های بی من. می روم روی پشت بامُ زل می زنم به آسمانُ ستاره ها را می شمارم مباد از دیروزش کم شده باشدُ ماه که این روزها به سختی پیدایش می کنمُ باز میرسم سراغ بالشمُ یک لیوان بلوری پر از یخُ وردهای پیش از خواب برای سقوط در دل صبحُ...


قد هزارتا پنجره/ تنهایی آواز می خونم / دارم با کی حرف می زنم؟ / نمی دونم/ این روزا دنیا واسه من از خونمون کوچیک تره / کاش می تونستم بخونم قد هزار تا پنجره /طلوع من، طلوع من/ وقتی غروب پر بزنه/موقع رفتن منه...


امضا:靈感

۹۲/۰۴/۱۶ موافقین ۰ مخالفین ۰
الی ماح

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی