من فقط بیست ساله بودم انگار صد سال خوابیده بودم
در شبی تاریک اتاقی باریک
صدای زنگی نوید مرگی
دلم را لرزاند اشکم را غلتاند
با غم یتیم من شدم سهیم
از اینجا دگر رفته بود پدر
من بیست ساله ماندم در غم پدر صد سال خواندم
باشد که روح بزرگ پدرم همیشه در آرامش باشد