حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

من هزوارش خلقت هستم، مرا نوشتند الهام... اما هرگز خوانده نشدم

حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

من هزوارش خلقت هستم، مرا نوشتند الهام... اما هرگز خوانده نشدم

حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

پروردگارا، امروز که به زمین سر زدی کاسه نیاز مرا هم پر کن
دست خالیم را ببین
پروردگارم شاید باور نکنی...
آن روز ها که نبودی ، شایدم بودی و مسافر آسمان بودی
آن روزها من عاشق شدم
حالا که بازآمدی..
باید از عشق فارغ شوم؟
پروردگارم مرا بگذار، بگذار عاشق بمانم....


(آنقدر دعایت می کنم تا برآورده شوی.)
: وما أرسلناک إلا رحمة للعالمین..

بایگانی
آخرین مطالب

۱ مطلب در آبان ۱۳۸۸ ثبت شده است

همه تنم از سرما مورمور شده .پشت پنجره آفتاب هست ولی خورشید اول صبح اونقدرا  جون نداره که همه ی آدمای تو اتوبوس رو گرم کنه . باد سردی که تو می آد منو یاد زوزه ی گرگ می ندازه.

تصور اینکه برای پیاده شدن هم صف بایستیم عجیبه باید دونه دونه اسکناس ها رو به آقای راننده بدیم.

برای رسیدن هیچوقت یک اتوبوس کافی نیست .

باید تمام صندلی ها پر بشه .خورشید تیزتر شده  ولی حتی بیشتر از تعداد ایستگاه ها  دربها بازو بسته می شه وباد سرد پاییزی زوزه کشان به صورتم سیلی می زنه...

الی ماح
۰۲ آبان ۸۸ ، ۰۷:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر