حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

من هزوارش خلقت هستم، مرا نوشتند الهام... اما هرگز خوانده نشدم

حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

من هزوارش خلقت هستم، مرا نوشتند الهام... اما هرگز خوانده نشدم

حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

پروردگارا، امروز که به زمین سر زدی کاسه نیاز مرا هم پر کن
دست خالیم را ببین
پروردگارم شاید باور نکنی...
آن روز ها که نبودی ، شایدم بودی و مسافر آسمان بودی
آن روزها من عاشق شدم
حالا که بازآمدی..
باید از عشق فارغ شوم؟
پروردگارم مرا بگذار، بگذار عاشق بمانم....


(آنقدر دعایت می کنم تا برآورده شوی.)
: وما أرسلناک إلا رحمة للعالمین..

بایگانی
آخرین مطالب

۲۱ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

مثلا حالا که پاییز شد، رنگ موهایم قهوه ای باشد و گونه هایم رنگ خرمالو... مثلا اولین شنبه فصل با چارتار شروع شود و بعد هم یک سفر در جنگل...  

مثلا خیال کنم که اینجا را می خوانی...

دیروز صبح گمانم به دوتا از دوستانم گفتم: که عجیب دلم فست فود می خواهد، که گفتند برو بخور و من گفتم: تنهایی؟ نه.

بعد دیشب یکهو بی برنامه کسی مرا به شام دعوت کرد، و ما در همان لحظه روبروی فست فودی مورد علاقه ام بودیم...

و امروز تصمیم گرفتم آرزوی دوم رو مطرح کنم: و با دو دوست خود، مطرح کردم. باشد که خدای امروز از خدای دیروز هم مهربانتر باشد...

+چرا نوجوان که بودم گمان میکردم باید آرزو هایم را بنویسم و به دست آب بسپارم! آب که مجال شنیدن و برآوردن ندارد...

الی ماح
۰۱ مهر ۹۴ ، ۱۲:۳۸ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۴ نظر