حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

من هزوارش خلقت هستم، مرا نوشتند الهام... اما هرگز خوانده نشدم

حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

من هزوارش خلقت هستم، مرا نوشتند الهام... اما هرگز خوانده نشدم

حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

پروردگارا، امروز که به زمین سر زدی کاسه نیاز مرا هم پر کن
دست خالیم را ببین
پروردگارم شاید باور نکنی...
آن روز ها که نبودی ، شایدم بودی و مسافر آسمان بودی
آن روزها من عاشق شدم
حالا که بازآمدی..
باید از عشق فارغ شوم؟
پروردگارم مرا بگذار، بگذار عاشق بمانم....


(آنقدر دعایت می کنم تا برآورده شوی.)
: وما أرسلناک إلا رحمة للعالمین..

بایگانی
آخرین مطالب

۱۷ مطلب با موضوع «محتویات مغزی یک دختر فیروزه ای» ثبت شده است

آهای تو!

دیشب نبودی، یک نفر این شعر را برای من خواند::


عاشق کشی، دیوانه کردن، مردم آزاری!

یک جفت چشم مشکی و این قدر کارایی!؟


#مهدی_صادقی


جای تو بودم زود برمیگشتم.

الی ماح
۰۸ آبان ۹۴ ، ۰۲:۲۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

شاید بهتر باشد که به عزیزترین و نزدیک‌ترین کسِ خود فکر کنید. عمیق‌تر حفر کنید و پی خواهید برد که کسی که شما دوست دارید، او نیست. چیزی که شما دوست دارید، احساس مطبوعی است که چنین عشقی را در شما بیدار می‌کند! آدم در نهایت عاشق آرزوها و اشتیاق‌های خود است.


#و_نیچه_گریه_کرد

#اروین_یالوم

الی ماح
۰۳ آبان ۹۴ ، ۱۶:۵۷ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۴ نظر
تمام راه را رفته ام تا دانسته ام، رفیق نیمه راه بود.


(میخاستم بنویسم رفیق نیمه راه است،... دیدم جمله اذیت می شه وگرنه از نظر من او تا همیشه رفیق است حتی اگر تا آخر نیامده باشد)


تا بداند که
شبِ ما
به چه سان میگذرد 


درد عشقش دِه و 
عشقش دِه و 
بسیارش دِه

#مولانا

الی ماح
۲۶ مهر ۹۴ ، ۰۹:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

+چای میخوری؟

_نه

+کیک میخوری؟

_نه

+ناهار میخوری؟

_نه

+پس چی!!!

_من فقط غصه میخورم....

الی ماح
۲۳ مهر ۹۴ ، ۱۵:۳۳ موافقین ۱ مخالفین ۱ ۵ نظر

بهم میگه تو تمام شرایط معشوقه شدن رو داری، و من به تمام مردهایی فکر میکنم، که یک روزی به امید داشتن عشق، گذاشتم عطرم رو استشمام کنن.... ولی تقریبا می شه گفت هیشکدوم اونقدری ثابت نشد که بخام اجازه بدم درباره مارک و طعم عطرم اظهار نظر کنند...

مردها به شکل عجیبی ترسناک ند....


انگشت...

به لب مانده ام 

از قاعده ی 

" عشق " 



ما 

" یار " 

ندیده تب معشوق 

کشیدیم !

الی ماح
۱۸ مهر ۹۴ ، ۰۹:۱۵ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۴ نظر

درست نمیدونم شاید بیشتر از یک ماهه موهام رو که تا کمرم رسیده رو ققط تو حمام باز کردم، بقیه اوقات سه دور جمع کردم و یه گیره زدم و روسری رو سر کشیدم...

الی ماح
۱۳ مهر ۹۴ ، ۲۲:۲۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۷ نظر
نمی دونم اینکه جریان زندگی طوری شده، در کوتاهترین لحظه ها از کوچکتین اخبار در دور و نزدیک ترین جای جهان مطلع می شیم، خوبه یا نه!
گاهی حس می کنم، آسایش نداریم... مدام آمار، زایش، سقوط، لرزش، مرگ، میر، دستگیری، انحلال، کشف، اختراع، بیانیه، پاسخ، سوال، استیضاح، جلسه، هشدار،....

+مثلا دو روز وسط هفته، بریم سفر، نصف روز رو بخوابیم و نصف روز هم قدم بزنیم، در ساحلی، جنگلی، مزرعه ای، مرتعی، جایی، چیزی...

+عنوان، بخشی از شعر محمد_حسین_بهرامیان
الی ماح
۰۵ مهر ۹۴ ، ۱۶:۳۵ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱ نظر