کوزه گر پلاستیک نما/ پلاستیک کوزه نما / من
دوشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۸۹، ۰۶:۲۸ ب.ظ
از کوزه همان برون تراود که دروست./سه متن نیمه کاره اینجا سیو(ذخیره) کرده ام.
نتیجه میگیریم: این روزها ذهنم سیال شده. در فضا میگرده ولی هیچ بار مثبت یا منفی نداره.... نه عشق نه نفرت.... نه دغدغه نه حسرت.... نه ترس و نه بشارت....
حالا چرا سیال؟ تو خیابونا با ادمها میگردم.. حرف میزنم .. تماشا میکنم .. میگم .. می خندم.. ولی نمی تراود از این کوزه حتی قطره ای اب.
شاید هم به اشتباه خودم رو کوزه میدانستم.... ولی ظرف پلاستیکی بیش نیستم. پلاستیک که حتی نازکترینش میتونه بهترین عایق باشه.... منم احساساتم رو عایق کردم مبادا باز هوا بخورد .. هوایی شود... هوای کسی را داشته باشد و دردسر ساز شود....
نمیدانم داستان کوزه سزاوارتر است یا داستان قلک پلاستیکی!!
یا احتمال سوم؛ ظرف پلاستیکی که تهی ست.
ذهن من ترسو شده.
پ.ن: ندارد.
۸۹/۰۶/۲۹