شیفته ی خود شیفته (از دوستت دارم ها)
تو را با همان شال اناری در دلم ثبت کرده ام و با همان انگشت های کشیده و لاک سرخابی بر ناخن های یخ زده ات...
هر چقدر پاهایم در برفِ خیس و سنگین فرو می رفت دلم از زمینِ سرد دور و دورتر می شد.
تو گذر کردی و سرچشمه ی برف خشکید.... خورشید برآمد و دل من هنوز شعله ی همان 60 ثانیه را گرمابخش خانه اش می داند...
خورشید در برابر تو ، کوچکی بیش نیست... الهامِ من باز ازین گذر بگذر تا برفی ترین روز خدا جوانه حضورت در دلم را آبیاری کند...
نه ، پیچیدگی عشق را باور ندارم.... من بی چک وچونه ،بی حرف بیش و پیش ،عاشقت هستم.
نامه پیچیده ی بالا که خواندی و سر در نیاوردی محض شرکت در مسابقه ای بود وبلاگی... به دل نگیر .. عشقِ من ، این جمله ی تاکیدی من برای توست؛ روزی هزار بار با خود بگو:
مرد ترین مردِ زمین عاشق من است پس از کمال الوهیت باطن زمین و زمان برخوردارم.
پ.ن: توجه کنید آهنگ وبلاگ ضمیمه ی عاشقانه ی من است.
پ.ن2: مسابقهی عاشقانه نویسی اینجا کلیک کنید.