اولین عشقم
آخه من که ازین مدلا دوس نداشتم و ندارم........
*
ازین کوچیکا....... دست هم بهشون نمی زنم.... اونام زیاد با من کاری ندارن.....
*
تا 20ماه پیش که یه جدیدش اومد تو خونمون.........
*
همون یکی دو ماه اول تونستم باهاش رابطه برقرار کنم.......
*
تا اینکه یه بار اومد بالا و اعتراف کرد......
*
خودش با اون لهجه ی عجیبش گفت که دوستم داره.... زیاد معلوم نبود چی میگه .. باید یکی ترجمه می کرد...
*
ولی حالا هم اون لهجه اش بهتر شده و هم من خوب می فهمم چی میگه....
*
البته الان زیاد کوچیک نیست... یعنی رشد کرد...... قد کشیده و توپول موپول شده حسابی......
*
هر جا میره همه عاشقش می شن و می خان باهاش عکس بندازن و بغلش کنند و بوسش کنند...
*
ولی تا منو می بینه دستاشو باز میکنه و بدو بدو میاد منو در آغوش می کشه...
*
حالا من هم دلم میخواد یکی از همین هارو داشته باشم ..برای خودم تنهایی... از همین توپولاش باشه...
***
**
*
می ره و میاد و میگه: عمه الی پیسته میخام... عمه الی منون... عمه الی خواهش بوکنم.
*
*یاسین ستوده ، ماه دیگه دوسالش میشه..
هر کدام از دوستان لطف کنند و تاریخ تولدشون رو برام بنویسند... دوس دارم که این روزها رو در تقویمم نشانه گذاری کنم.