هوای ِ حوا
پنجشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۰، ۰۴:۵۶ ق.ظ
من حوا ماندم
ولی تو از آدم بودن گریختی..
بهانه ی شیرینی داشتی:
سیب.
***
صدبار گفتم برایم سیب بچین ،
و چیدی..
ولی باز فراموش کردی ؛ سیب گاز زده دوست ندارم!
تو آدم نمی شوی...
***
هوای تو دیگر حوا نمی خواهد؛
آدم ِ مدرن ِ قابیل زاده...
***
- حوا ...؟!
- تشنه ام، گرسنه ام، عشق می خواهم...
-دست من فقط به همین یک سیب می رسد...
- آدم...؟!
- میدانم ، سیب های این درخت را کِرم ها تصرف کرده اند..
- پس عشق؟
- به برگ درخت سیب بسنده کنیم؟
- بسنده کنیم.
Adam and Eve- Forbidden Fruit
۹۰/۰۳/۱۹