"کردن" ممنوع
دچاریم، دچار زبانی که با جانمان دوستش داریم . دچار زبانی که دلمان برایش می تپد، دچار زبانی که از به یغما رفتنش هراسانیم. در کنار آن سر در گمیم؛ گاهی می خواهیم مبتلای دهکده جهانی شویم و فارسی را به انگلیسی می نویسیم ، گاهی از پارسی سخن گفتن دکتر کزازی حظ می بریم. گاهی فردوسی و دوری جستنش از یک کلمه عربی را پاس می داریم و گاهی بیت های عربی حافظ علیه الرحمه را از طلا نوشته و بر قاب می نشانیم.
گویی خودمان نیک نمی دانیم چه می خواهیم.
به ضعف هایش معترفیم آنجا که یک شیر می گویی و سه شیر می شنوند. آنجا که گفتار با نوشتار تطابق ندارد ، آنجا که نوشتار با خوانش سازگار نیست.
شاید از ایرادات بالا در بسیاری زبان های دنیا دیده و شنیده باشیم و به یقین که در تمامی زبان ها وجود دارند. امروز به موضوعی می پردازیم که بسی روزها دغدغه ی گفتمان ما می شود ، بزرگترین اشکالی که من بر این زبان و زبان رانانش وارد می دانم اینست:
اغلب افعال با کلمه ای صرف می شوند که معنی مستقیم ِ خوابیدن ِ یک زن و مرد تعبیر شده است.
هر قدر چشمت را ببندی و تمام سعی ات را بکار گیری که بی توجه به حساسیت های کاذب موجود راحت حرف بزنی ،انگار شدنی نیست.
نمی شود که بی تفاوت اصطلاحاتی مثل ناز کردن، باز کردن، شنا کردن، گوش کردن(دادن)، صدا کردن، رایت کردن، بغل کردن،بو دادن(کردن) بوس کردن ،کوتاه کردن،بزرگ کردن، مواظبت کردن، بحث کردن،هدفمند کردن، ساده کردن ،رد کردن، زندگی کردن و غیره را بکار برد، کافیست یک کلمه را جابجا بگویی ؛ نیش ها تا بنا گوش باز می شوند و هر کس روی خندیدن و تمسخر با صدای بلند را نداشته باشد ،در دل می خندد و ساعتی نگذشته برای دیگران هم تعریف می کند تا بخندند.
مبادا در مقابل آزار های کسی بخواهی به خلاصه اعتراض کنی :"نکن".... باید بگویی آزار مرسان.و مثال های بی شمار دیگری که خودتان واقفید.
اینچنین می شود که باید تمام قوه و نیرویت را بکار گیری و جملاتی اینچنینی بسازی: عروسکت را در آغوش بگیر، درب خانه را بگشا، او آبهای رودخانه می سی سی پی را یکروزه در نوردید، ازین غذا عطری بس متعفن به مشام می رسد.
به یقین درستش هم همین جملات بالاست ولی خب ما تنبل های امروزی تمام افعال را فقط با همان کلمه ممنوعه صرف می کنیم. شوخی های خودمانی بماند در جلسات و اتفاقات مهم و حساس هم دست از سر این دو فعل بر نمی داریم، من به عنوان یک زن هربار می خواهم در برابر جنس مذکر سخن بگویم ، شش دانگ حواسم را بکار می گیرم تا مبادا سوژه دست و زبان ِ دوستان،همکاران، فروشنده ها ،راننده تاکسی و غیره و غیره شوم.