بوسه نه... خنده ی گرم از دهنت کافی بود این همه عطر چرا؟ پیرهنت کافی بود
چهارشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۴۲ ق.ظ
نشسته ایم در دفتر کارمان و در این بلاتکلیفی آب و هوا، نیم ساعت فن رو روشن می کنیم و نیم ساعت پنجره رو باز می کنیم... پشه هایی که تقریبا دارن از بزرگی به گودزیلا تبدیل می شن، مدام دور سرمون می چرخن... اینهمه آدم سالم و خوشحال نشسته در حالیکه 5جای دست و پای من رو طی نیم ساعت همین پشه های دوست نداشتنی گزیده اند....
نتیجه اخلاقی اینکه نباید خیلی شیرین بود... نباید.
کنار چای و آتش،
بارها یاد تو افتادم
چه دلتنگیِ شیرینی،
چه خوشبختیِ کوتاهی ...
حامد_عسکری
۹۴/۰۷/۲۲