تو با عقربه ها هم جیک و پیک داری...!
وقتی نیستی حال راه رفتن ندارند.
محرم و نا محرم بودن به دل است...
دل اگر محرم شد ،تن هم محرم می شود...
*گاهی در دنیای امروزی...تن ها به هم محرمند درحالیکه دیر زمانیست دل ها نا محرم شده اند.
این ماییم که مرزها رو مشخص می کنیم و نه قوانین(هرچند جاری).
پ.ن: اگر هزارتا دوست داشته باشی .. دلت میخاد فقط یکی دوستت داشته باشه.
پ.ن۲: برای مخاطب خاص
شروع جاده ها غم انگیز است و حکایت از جدایی دارد.
ولی پایان جاده ها اشتیاق رسیدن است و شور وصال...
به تنهایی انسان های امروز دقت کنید، روزانه با بیش از 50 نفر رابطه ایمیلی و چتی و وبلاگی و اس ام اسی دارم ولی اغلب روزها، صدای 2نفرشون رو هم نمی شنوم چه برسه به دیدنشون..
زندگی به چند قسمت ساده تقسیم می شود:
1 وقتی پای کامپیوتریم: هدفون در گوشمان از دنیا بی خبریم..
نوشته ها و عکس ها تمام لحظه های ما می شوند. می خوانیم و می نویسیم و می بینیم و عکس و فیلمی را که تازه گرفته ایم آپلود می کنیم تا ببینند.
2 وقتی پای تلویزیون هستیم: 2تا چشم داریم 2تای دیگر هم کرایه می کنیم و با همه وجود زل می زنیم به صفحه ی جادو، اگر کسی با ما حرف بزند (الکی) سر تکان می دهیم و ... فرقی نمی کند، کلیپ موزیک باشه، فوتبال و یا فیلمی سریالی چیزی....
3 پای موبایل مان: یا پیامک بازی می کنیم و پول به جیب مخابرات می ریزیم یا بلوتوث ها و عکس و موزیک های جدیدمان را مرور می کنیم و یا باز وارد اینترنت شده اییم تا کامنت هایمان را تایید کنیم.
4 پای کتاب یا مجله : با خواندن از دنیای خودمان به دنیای هزاران سال بعد یا هزاران سال قبل سفر می کنیم و باز در دنیای خودمان نیستیم.
5 سوار تاکسی یا اتوبوس یا خودرو سواری مان: صدای آهنگ زیاد، هدفون در گوش و از دنیای بیرون بی خبریم.
6 وقت کمی هم که باقی می ماند یا خودمان غذا می خوریم یا به ماهی و پرنده مان غذا می دهیم یا به گلهایمان آب.
***
بیخودی می گن: هیچکس تنها نیست...
همه تنهایند ولی با موبایلشان.با لپ تاپشان. با خودشان.
همه تنهایند با آدم ها و شخصیت های مجازی...
بعد از تحریر: به کلمه یتنهاتوجه کنید:تن+ها... یعنی جمع تن....
یعنی خود کلمه ی تنها مفرد نیست.. تنهایی حتی اسم و رسم قابل و مناسبی هم نداره طفلک.
همون صورت
همون قد و قواره
همون سبک لباس پووشیدن
همون نگاه نافذ
رد شدم.
به دنبالم برگشت... روم رو بر گردوندم و دستم رو برای تاکسی بلند کردم.
خدا کنه فردا که میاد همون لباس سورمه ای تنش باشه..
مرد رویاهای من...
وقتی میدان عشق بازی کلماتمان همین صفحه کلید 3در3 ست
ارزش حروف به کلماتی ست که با آنها ساخته می شود، وگرنه حروف به تنهایی آدم را یاد انسان های نا شنوا می اندازد که صداهایی از دهانشان خارج می شود ولی مفهومی ندارد.
حروف بی هم بی خود اند.
***
آدم ها هم همینطورند... به تنهایی هم توانا هستند و هم دانا. ولی توانایی و دانایی شان وقتی معنا می گیرد که در کنار هم قرار بگیرند...
***
"پ"از حروف حیاتی ست ها.... حواستان باشد مثل: پول، پارتی، پاکیزگی، پارکینگ، پسوورد و ...
و لزوم بند "پ" را خوب می فهمم... وقتی قرار بود قرارداد30 میلیونی را با تفاوت 15 میلیونی به پای ما بنویسند..
و حالا بعد از رسیدن بند "پ" ما مالیات ارزش افزوده را هم به چالش کشیده ایم....
سنگینی اش را تاب ندارم
مگر من مردی آهنین بودم!
که برای ذوب کردنم
با آتش عشق به سراغم آمدی؟
پ.ن: لازمست گاهی از خود بیرون آمده واز فاصله ای دورتر به خودت بنگری و از خود بپرسی کهسالها سپری شد تا آن شوم که اکنون هستم، آیا ارزشش را داشت؟