حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

من هزوارش خلقت هستم، مرا نوشتند الهام... اما هرگز خوانده نشدم

حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

من هزوارش خلقت هستم، مرا نوشتند الهام... اما هرگز خوانده نشدم

حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

پروردگارا، امروز که به زمین سر زدی کاسه نیاز مرا هم پر کن
دست خالیم را ببین
پروردگارم شاید باور نکنی...
آن روز ها که نبودی ، شایدم بودی و مسافر آسمان بودی
آن روزها من عاشق شدم
حالا که بازآمدی..
باید از عشق فارغ شوم؟
پروردگارم مرا بگذار، بگذار عاشق بمانم....


(آنقدر دعایت می کنم تا برآورده شوی.)
: وما أرسلناک إلا رحمة للعالمین..

بایگانی
آخرین مطالب

۹ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

نشسته ام پشت کیبورد، قهوه فوری ام را بو می کشم و حس می کنم دیگر شمارش معکوس تمام شد... تابستان رفت و تو نیامدی.

من همین امروز سعی کردم مطالبم رو از سرور قبلی منتقل کنم، از 944 مطلبی که در این سال ها درج شده، 370تا به دست اومد.... 

اما قرار نیست که زایش کلمات در ذهنم، و حرکات انگشتانم بر کیبورد بخشکد... هرگز... امیدوارم خانه جدید به ما وفا کند.

الی ماح
۳۱ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سرخوشی را تصور کنید، کیف بر دوش، موهای بافته تا کمر، دست ها در جیب، با قدم های کوتاه، خیابانی را در می نوردد، تاریک، گرم، نمور..

اما دلی دارد.... دل دارد...


چه حرف ها که در درونم نگفته می ماند، خوشا به حال شما که شاعری بلدید...        #رضا_احسان_پور

الی ماح
۳۱ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

یک روز از راه می رسه که تند و تند، چند تکه لباس و خرت و پرت بردارم و بپرم سوار ماشینم بشوم و کمربند ببندم، اهنگ دلخواهم رو پلی کنم و یه بسم ال.. بگم و بزنم به جاده...

برم و برم و ... خدا به همراهم باشه :)

الی ماح
۳۱ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

آمدم 

ماندم 

نیامدی 

رفتم.


الی ماح
۳۱ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

چقدر می توانیم قوی باشیم وقتی که در برابر چشم های دیگران قرار گرفته ایم، ادم وقتی جلوی چشمان دیگران است، نمی تواند حتی گریه کند چه برسد به بلند خندیدن، آدم گاهی در برابر چشمان دیگران قرار می گیرد ولی چرا، چرا بعضی ها دوست دارند چشم بدوزند به ما، به کارهایمان، از دیگران جزئیات زندگی ما را بپرسند، حساب و کتابمان کنند، و دوتا چارتایمان را بدانند... 

ادم وقتی جلوی چشمان دیگران قرار می گیرد نمی تواند حتی گریه کند چه برسد به خندیدن... بله بیشتر ادم ها چشم ِ دیدنِ خنده های دیگران را ندارند...


 

سرآغـــــازِ زندگی
بی شک
صدایِ خندیدنِ کسی ست که دوستش داریم...
می شود بخندی!؟
هوس کرده ام یک دلِ سیر زندگی کنم....!
.
.
.
#سمیه_آزادل

الی ماح
۳۱ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

اگر یک روز پای من بشکند، همه خبردار می شوند، زنگ می زنند و برایم کمپوت و گل میاورند، حتی بعد از گذشت یک سال و بهبودی می پرسند راستی پات کامل خوب شده؟ خب خداو شکر، اما هیچ کس شکستگی دل آدم را نمی بیند، هیچ کس، درد روح آدمی را حس نمی کند...

من شب های زیادی از روح درد نخوابیدم و شب های بیشتری از روح دردی که داشتم زودتر به رختخواب رفتم... کسی حالم را نپرسید، سراغم را نگرفت، دلم را ندید، دلش برایم نسوخت و شاخه گلی برایم نیاورد...


درد، حرف نیست 
درد، نام دیگر من است 
من چگونه خویش را صدا کنم؟ «قیصر امین پور»

الی ماح
۳۱ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

نشسته ام به حساب و کتاب، ده سال پیش یعنی .... بگذار فکر کنم، اوووم، کجا داشتم می رفتم، بانک! نهصد هزار تومن پول، برای تو پول زیادی است دختر، به هیچکس بدون سند و مدرک پول نده... با این پول می توانی نه تا سکه بخری و سال ها بعد به قیمت خوبی بفروشی، صدایت که هنوز آرام و ترسیده است، زودتر بزرگ شو، برای بزرگ شدن تعلل نکن، تعلل نکن که آدم ها برای کوچک کردنت منتظر هیچ چیز نمی مانند، آدم ها؟ آدم های زندگی تو همیشه مسافرند، ازین مسافرهایی که آمده اند و کیفشان را گم کرده اند و با دست خالی سال هاست در شهر می چرخند، به این ها پول نده، اصلا هر چه فکر میکنم حتی یک نصیحت اخلاقی و عمیق و خاص هم از ده سال آینده برایت نیاورده ام، مردم سال ها بعد ازین روزهایی که تو هستی، فقط  و فقط پول را می شناسند و با پول می سنجندت، پس بند کیفت را محکم کن تا می توانی طلا و دلار بخر و در پستوی خانه ات پنهان کن، پنهان شدن خودت زیاد هم لازم نیست، همه تو را خواهند دید در فیسبوک و وایبر و تلگرام و.... نترس کسی زیبایی تو را نخواهد دزدید اما پول هایت را چرا!... هوووم؟ گیر داده ام به پول؟ بله خب از کودکی تنها سوال وزینی که معلم ها از ما می پرسیدند همین بود؛ فلان چیز مهم تر است یا ثروت؟ خب ما هم ساده و جوگیر می گفتیم فلان چیز، اما خب تجربه با من بود، پول داشته باشی، می توانی خودت را زیبا کنی، در دانشگاه آزاد ارشد و دکتری بخوانی، برای خودت بیزینس راه بیاندازی و ... فقط با نمایش ساده داشته هایت کلی هم لایک داشته باشی، لایکت که زیاد شود حس خوبی است، از آن حس های خوبی که جای خالی همه چیز را در قلبت پر می کند، جای خالی آدم ها، جای خالی محبت ها، لبخند ها، بازی ها، مهمانی ها... خب پس نگران هیچ چیز نباش، خودت را پنهان نکن، فقط پول هایت، بگذار پول روی نهصد هزار تومنت بیاید، هر چه باشد ازینکه اون پسره ی خیکی پولت را بالا بکشد بدتر نیست، که یک روز فقط برای اینکه دیگر صدایش را نشنوی و ریختش را نبینی از خیر پولت بگذری!

آفرین دختر خوب ده سال پیش، متنبه شو و به کانون گرم خانواده ات برگرد. تا نرفتی آخرین سخنان قصارم رو هم به تو بگویم: نگذار حتی یک گرم به وزنت اضافه شود که ده سال دیگر از هر چیزی آزار دهنده تر است و تنها چیزی ست که از دست پول هایت کاری ساخته نیست هااا، گفته باشم .... 

+فقط محض شرکت در مسابقه..

الی ماح
۳۱ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
شاید منطقی تر بود اینجا را با همان آدرس قبلی که بیش از 7سال داشتمش می ساختم ولی نه قصد دارم با همان دل گذشته، دوستان گذشته و نیم قلم سابقم، خانه ای نو بسازم.
الی ماح
۳۰ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

کلیشه است اگر بیایم و بگویم، شهریور رفت و مهر در راه است، تکرار مکررات است اگر بگویم، پاییز پشت در است و دلشوره اش، هفت روزی زودتر از خودش آمده است... اما در روزهایی که گذشت بدون او که در آنسوی درازنای جاده ماند و ماند و ماند، بهارنارنج، طعمی نداشت و نعنا، عطری...

برای روزهای پیش رو از مقام اولوهیت، شریک نسکافه ها و قهوه ها و چای ها و دمنوش ها را طلب میکنم و میدانم که از هم اکنون مسیر ها هموار و دروازه ها باز میشود...

+تیتر: نزار قبانی

به علت دسترسی آسان تر در اینستگرام دنبال کنید:من

الی ماح
۳۰ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۱۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر