حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

من هزوارش خلقت هستم، مرا نوشتند الهام... اما هرگز خوانده نشدم

حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

من هزوارش خلقت هستم، مرا نوشتند الهام... اما هرگز خوانده نشدم

حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

پروردگارا، امروز که به زمین سر زدی کاسه نیاز مرا هم پر کن
دست خالیم را ببین
پروردگارم شاید باور نکنی...
آن روز ها که نبودی ، شایدم بودی و مسافر آسمان بودی
آن روزها من عاشق شدم
حالا که بازآمدی..
باید از عشق فارغ شوم؟
پروردگارم مرا بگذار، بگذار عاشق بمانم....


(آنقدر دعایت می کنم تا برآورده شوی.)
: وما أرسلناک إلا رحمة للعالمین..

بایگانی
آخرین مطالب

۵ مطلب در تیر ۱۳۸۹ ثبت شده است

همیشه میگن عاشقی بد دردیه.... ولی من میگم عاشق نشدن بد دردیه....


من مریضم عاشق نمیشم.


دل من گرفته زین جا هوس سفر نداری؟!

سفر یک روزه تا مشهد حالمو جا میاره..


نمی ترسم اگر گاهی دعامون بی اثر میشه/همیشه لحظه آخر خدا نزدیک تر میشه



الی ماح
۲۶ تیر ۸۹ ، ۲۰:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
این روزها باز سوال و جواب از وجود یا  عدم دین! خدا! مذهب! بهشت! جهنم! آخرت!

شک و تردید ، ایمان و بی ایمانی، چه کنم کنم؟؟؟؟


ناگهان توی کوچه ای پیچیدم که سر تا سرش رو کاغذهای رنگی آذین بسته بودند. نا خواسته لبخندی بر لبم بنشست و دانستم کوچه ارایش جشن تولد مهدی موعود را بر چهره دارد... با تمام دو دلی هایم قند و نباتی در دلم آب شد که نگو.... از دیدن کوچه ی اراسته ذوق کردم، برای دقایقی شک را کنار گذاشتم و ایمان آوردم.

فاصله ی اعتقاد تا خرافات، مردم معتقد متمدن تا چشم و گوش بسته هایی که پیرو اجدادشان هستند، درست تا نادرست، فاصله تار مویی بیشتر نیست.


اهدنا الصراط المستقیم.


الی ماح
۲۵ تیر ۸۹ ، ۰۸:۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
دوستی؟ رفیقی؟عاشقی؟ ده ماه و چند روز از اخرین باری که همو دیدیم گذشته..

حالا که گذری راهت به شهر ما افتاده نمیکنی بیایی و یک ساعت رو با دوست قدیمیت بگذرونی... بعد از کلی گله و شکایت ،به خودت زحمت دادی از اونور شهر که رد میشی منو  ببینی...

نیم ساعت تو خیابونها می چرخیم و ناگهان خیلی زود وقت رفتن میشه..

زیاد که حرف نزدیم، موزیک گوش کردیم ...این تقدیم به تو و اون تقدیم به من...

ولی خب گلوم به تلخی میزنه، زبونم خشک شده.. برای اینهمه دوستی دریغ از یه چکه آب...

پول تاکسی رفت و امدم به اضافه لوازم ارایشی که خرجت کردم  5.000 تومانی شد...

هیچی نمی گم ،یه خداحافظی ساده...

دیدنت با ندیدنت فرقی نداشت... دلم هنوز برات تنگه، دلت هنوز هم برام تنگه...


تعطیلات ما بعد التعطیلات.

باز هم ازین تعطیلی های کذایی و بی برنامه....فقطبه بهانه گرما و صرفه جویی در برق و اب و...

کارخانه و کارگرها و نیروهای مسلح که انرژی مصرف میکنند و در بدترین هوای ممکن کارهای سخت انجام میدهند و گرمشان می شود و نمک بدنشان ممکن است مشکل ساز شود تعطیل نیستند... برای چه تعطیل شوند!؟

کارمندهای دولتی و سازمانها و ارگانها و وزارت خانه ها تعطیلند طفلکی ها چقدر زیر کولر گازی سرما زده بشوند اخر...؟

بازاری ها اعتصاب می کنند.

امریکا و اسراییل دندان تیز میکنند.

دو روز تعطیلی بی برنامه همیشه در ایران مشکوک است. این بار علاوه بر مشکوک بودن عدالت اجتماعی خفنی را هم به نمایش گذاشته است.


پ ن: تا کی خودمان را بی خیال نشان دهیم؟ هوم؟



الی ماح
۱۹ تیر ۸۹ ، ۱۶:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ازدواج هم پدیده عجیبی ست. یک فرد برای مزدوج شدن باید از خانواده ای که دست کم 20 سال برایش زحمت کشیده اند دل بریده و باقی عمرش رو با کسی که تابحال برایش غریبه بوده سپری کنه... از خودم می پرسم خداوند چه نیرویی بین دو نفر قرار میده که می تواند بر جاذبه خون آنها اثر کنه؟؟!! با هم بودن از یک شب شروع میشه ،شبی که برای همه مهمان ها سراسر شادی و خوشی ست و برای بعضی از زوج ها هم همینطور. ولی بعضی زوج ها حتی از مهمترین مهمونی عمرشان لذت نمی برند. میلیون ها تومان پول خرج میشه ، ده ها نفر دچار زحمت و سختی میشوند. اما چیزی بجزء غرولند و خستگی و حرص و جوش وجود نداره... هرچه بیشتر به اطرافم، زوج ها، مراسم های عروسی و زندگی ها نگاه می کنم، بیشتر از این کار می ترسم. این الزام زندگی و بند و بساطش برایم هیچ جاذبه ای ندارد. خیلی حرف ها میشه کلمه کرد ولی دست و دلم به کیبورد نمیره.

الی ماح
۱۳ تیر ۸۹ ، ۱۴:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به دوستی فکر می کنم.. اتفافات کوچکی ممکنه ادم هارو باهم اشنا کنه و روابط را بوجود بیاره...

این اتفاق های کوچک معمولا نشان از اشتراکات دارند.. مثلا اینکه در یک کوچه یا محله زندگی کنیم، در یک مدرسه درس بخوانیم، در یک رشته دانشگاهی تحصیل کنیم و حتی گاهی ممکنه خواننده یک وبلاگ مشترک باشیم.

فکر کنم همین اشتراکات یک روزی باعث بهم خوردن دوستی ها می شوند.

 

دوستی برای من ارزش زیادی داره، من بخاطر دوستم زیر افتاب منتظر میمونم ، با اتوبوس میرم خونه تا مسیر بیشتری باهم باشیم، هر وقت بخواد خرید کنه همراهش میرم و از سلیقه اش تعریف می کنم،گاهی صبح ها زودتر از خواب پا میشم، هزینه تلفن و تاکسی و کافی شاپ و کادو ها رو از دلم می پردازم.

 

ولی چه چیزهایی باعث بهم خوردن دوستی ها میشه؟؟!! یکی خوشگلتر و خوشتیپ تره پسرا بیشتر نگاهش می کنند. یکی مهربون تره آدم های بیشتری دور و برش هستند.

بیشتر دوستی بین دخترها سر همین چیزهای ساده از بین میره.. تقریبا همیشه پای یک پسر در میونه...

 

ظاهرا نمیشه دوستی و ارتباط های بین دختر و پسر رو همینطور ساده پذیرفت و هضم کرد.

ما تا جامعه آرمانی و متمدن خیلی راه داریم...

 

دخترها تخیل قوی دارند در زمینه اینکه فلانی نگاهم کرد پس عاشقمه، من نگاهش میکنم پس عاشقشم، پس هر کس دیگری نگاهش کنه به من و عشقم خیانت می کنه...(بی ادبیه ولی نمی تونم نگم: احمقانست.)

طی هفته گذشته رابطه ام با دو دوست قدیمی ام تجدید شد، سه تا از مثلا دوست ها رو بوسیدم و کنار گذاشتم، با پنج دوست جدید آشنا شدم.

برای دوست های سابقم هنوز ارزوی خوشبختی دارم و از خدا می خواهم هرچه سریعتر دوره کودکی را سپری کنند و با دوستان جدیدشان خوش باشند.

برای دوست های جدیدم ارزوی روزهای خوشی را دارم که می توانیم همگی با هم بسازیم.


پ.ن: اگر شما هم دنبال دوستی های جدید و ساده و بی آلایش هستید پیشنهاد می کنم به لینک زیر مراجعه کنید و در گروهصفرونیموصعضو شوید.


الی ماح
۱۰ تیر ۸۹ ، ۱۸:۵۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر