بس که تکرار نمودم،
فرمانبردار شدم..
امضاء: ملکه الی
بس که تکرار نمودم،
فرمانبردار شدم..
امضاء: ملکه الی
شنبه ها تمامی ندارند!..
چهار شنبه ی دیگر.. سال تمام می شود.
به سالی که گذشت می اندیشم و شنبه هایش.. به تمام اشتیاقم برای رسیدن تک تکِ شنبه ها
شنبه های با او و شنبه های بی او..
مهم رسیدنِ شنبه هاست.. هنوز هم.
+گاهی هنر این نیست..که در اب محیا شده شناگر قابلی باشی.. گاهی تفاوت در خودداری ِ توست.
+دلاکی سراغ داری دل آدمو بشوره؟
ابتدایی که بودم ..سرکلاس مقنعه هامونو در می آوردیم.. موهای من از اول حالت دار بود و بلند بخاطر همین مامان همیشه پشت سرم می بافت و می بست.. ولی خب مقنعه که عقب و جلو می رفت فرفری های مو بهم می خورد و بالای سر نامرتب می شد.. همیشه به همکلاسی هایی که موهای لخت و کوتاه داشتند حسودی ام می شد... تا مقنعه شونو در می آوردن.. تل سرشونو جابجا می کردن..مرتب بنظر می رسیدند...
حالا خیلی سال گذشته..
بیست سال پیش برادرم برام اتوی مو سوغاتی آورد از فرنگ. بعد ازون سه تا اتوی مو داشتم.. موهای تازه شسته شده به خشکی که می ره..اتوی داغ رو روش می کشم تا اون چندتا پیچ و تاپ رو هم پنهون کنم.. به اختیار خودم بلند نگهشون می دارم.. هروقتم دلم نکشه میدمش دم قیچی..
اتوی داغ رو روی موهام می کشم تا اون چندتا پیچ و تاپ رو هم پنهون کنم.. کاش پیچ و تاب های دل هم به همین راحتی فرومی نشست.. کاش برای دغدغه ها و دلشوره ها هم اختراع ساده ای بود و با صرف هزینه ی کمی دل ها رو آروم می کرد.
چرا این روزها هیچ دلی آرامش نداره..من به آمار زمین مشکوکمتو چطــــــــــور؟ اگر این سطح پر از آدمهاســـــــــــــــــــــت. پس چرا این همه دلها تنهاســـــــــــــــت؟
اگر کسی واقعا دل آرومی داره لطفا اعلام کنه .. خانواده ای رو از نگرانی دربیاره.
کاش مثل قدیما بود... دختر پسرها فقط عاشق همساده هاشون می شدند.. بعد شب های تابستان رو پشت بوم ها قرار عاشقانه میداشتند... یا نمیدانم سر ساعت رفت و برگشت معشوق منتظر پای پنجره این پا اون پا می شدند...
یا به بهانه ی یک کاسه آش رشته می رفتند در خونه ی هم... یا با آرامش مطلق لباس های شسته شده رو روی نرده های بالکن پهن می کردند... تا دیداری تازه کنند..
نه مثل حالا که دلمون به دو کلمه اس ام اس و لایک و کامنت از کیلومترها اونطرف تر خوشه... اس ام اس دلیوری نشه یا نت قطع بشه انگار جفت کلیه هامونو برداشتند... لوله کشی رو یسره کردن... دق می کنه آدم.
اصلن این چه وضعشه؟؟؟؟ چرا گاهی نمیایی پشت این پنجره بایستی... به سیگارت پک های عمیق بزنی و زیرچشمی منو موهامو چشامو برانداز کنی.... منم ازین بالا حظ کنم از تماشات!!!
یا اینکه یهو وقت ناهار زنگ بزنی که الی بپر مرخصی ساعتی بگیر اومدم دنبالت بریم باهم...
یا ساعت شش صبح جمعه زنگ بزنی بیدار شو اومدم دنبالت بریم کوه...
"یا" های زیادی هس... که اگر هزار خط هم سرهم کنم جز بیشتر کردن غمباد امشبم کاری نمی کنه برام و برات...
بعد نوشت: اگر همسایه بودیم.. امشب با یه کاسه سیر ترشی یا کمپوت سیب می اومدم در خونتون شاید می دیدمت.
از علائم هشداردهنده اش اینکه:
در لایه ی زیرین پلکِ من خانه کرده ای.
تا چشم می زنم، دلم تنگ تر می شود.
پ.ن: چه چیزی بهتر از معاشرت های چشم تو چشمی؟
+ 11 هم تمام.
گوش کنید: جمشید و منصور؛ ناز مکا..اینجا
سلانه سلانه
دامنش را جمع کرد
کفش های پاشنه بلندش را بیرون کشید
موهایش را با گیره ای سبز پشت سرش محکم کرد
آماده حرکت شد
این عروسِ زمستانی
...
رفتن از آنِ او
و آمدن از آنِ دامادی یه لا قبا
نو رس
و تازه جوانه زده
...
دیر کردی آقا بهار
عروس سپید پوش در جاده ی رفتنست.(آرشیو15 اسپند1389)
آتش نشانی را خبر کنید
دلم بدجور می سوزد..
بگویید آب زیاد بیاورند
گلی که کاشته بودم تشنه تر از آفتاب است..(آرشیو 17اسپند1389)
+حس داشتید این رو هم بخونید.اینو...