حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

من هزوارش خلقت هستم، مرا نوشتند الهام... اما هرگز خوانده نشدم

حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

من هزوارش خلقت هستم، مرا نوشتند الهام... اما هرگز خوانده نشدم

حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

پروردگارا، امروز که به زمین سر زدی کاسه نیاز مرا هم پر کن
دست خالیم را ببین
پروردگارم شاید باور نکنی...
آن روز ها که نبودی ، شایدم بودی و مسافر آسمان بودی
آن روزها من عاشق شدم
حالا که بازآمدی..
باید از عشق فارغ شوم؟
پروردگارم مرا بگذار، بگذار عاشق بمانم....


(آنقدر دعایت می کنم تا برآورده شوی.)
: وما أرسلناک إلا رحمة للعالمین..

بایگانی
آخرین مطالب
"ماه من غصه چرا ؟؟؟ آسمان را بنگر، که هنوز، بعد صدها شب و روز مثل آن روز نخست، گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد یا زمینی را که، دلش از سردی شبهای خزان نه شکست و نه گرفت بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید و در آغاز بهار، دشتی از یاس سپید، زیر پاهامان ریخت تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست ماه من غصه چرا؟؟ تو مرا داری و من هر شب و روز، آرزویم همه خوشبختی توست ماه من، دل به غم دادن و از یاس سخنها گفتن کار آنهایی نیست که خدا را دارند ماه من، غم و اندوه اگر هم روزی، مثل باران بارید یا دل شیشه ای ات از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست با نگاهت به خدا چتر شادی وا کن و بگو با دل خود که خدا هست، خدا هست هنوز او همانیست که در تارترین لحظه شب، راه نورانی امید نشانم می داد او همانیست که هر لحظه دلش میخواهد همه زندگی ام، غرق شادی باشد ...

ماه من... غصه اگر هست بگو تا باشد معنی خوشبختی، بودن اندوه است اینهمه غصه و غم، اینهمه شادی و شور چه بخواهی و چه نه ،میوه یک باغند همه را با هم و با عشق بچین، ولی از یاد مبر پشت هر کوه بلند سبزه زاری است پر از یاد خدا و در آن باز کسی می خواند که خدا هست خدا هست خدا هست هنوز...


الی ماح
۱۴ آذر ۸۸ ، ۱۱:۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
همه تنم از سرما مورمور شده .پشت پنجره آفتاب هست ولی خورشید اول صبح اونقدرا  جون نداره که همه ی آدمای تو اتوبوس رو گرم کنه . باد سردی که تو می آد منو یاد زوزه ی گرگ می ندازه.

تصور اینکه برای پیاده شدن هم صف بایستیم عجیبه باید دونه دونه اسکناس ها رو به آقای راننده بدیم.

برای رسیدن هیچوقت یک اتوبوس کافی نیست .

باید تمام صندلی ها پر بشه .خورشید تیزتر شده  ولی حتی بیشتر از تعداد ایستگاه ها  دربها بازو بسته می شه وباد سرد پاییزی زوزه کشان به صورتم سیلی می زنه...

الی ماح
۰۲ آبان ۸۸ ، ۰۷:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
عشق هم یه جور مریضیه؟

دوا و درمونش چیه؟

کی و کجا (شفا میدن) وعده دیدار ما؟؟؟

تو این شب و روزای خوب خدا دعا کنید منم شفا بگیرم...

الی ماح
۱۱ شهریور ۸۸ ، ۰۹:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
زندگی در گذر ..... و جدایی ها ..... ورسیدنها دورتر ودیرتر....وریه ها پر و خالی.... و سر انگشتاندر حسرتیکدیگر.. ولی....... من و تو چه خوشدلنشسته ایم سر به هوای عاشقی..... که عمر برف است و افتاب تموز...

الی ماح
۲۵ مرداد ۸۸ ، ۱۴:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
 دخترک خنده کنان گفت که چیست
راز این حلقه ی زر
راز این حلقه که انگشت مرا
این چنین سخت گرفته است به بر
راز این حلقه که در چهره ی او
اینهمه تابش و رخشندگی است
مرد حیران شد و گفت
حلقه ی خوشبختی است
حلقه ی زندگی است
همه گفتند

دخترک گفت دریغا که مرا باز در معنی آن شک باشد

زنی افسرده نظر کرد بر آن حلقه ی زر
دید در نقش فروزنده ی او
روزهایی که به امید وفای شوهر

زن پریشان شد و نالید که وای
وای این حلقه که در چهره ی او
باز هم تابش و رخشندگی است
حلقه ی بردگی و بندگی است



" فروغ فرخزاد  "

الی ماح
۲۴ تیر ۸۸ ، ۱۹:۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
باز هم فرا می رسد...

سیزده رجب و حسرت من

الی ماح
۱۱ تیر ۸۸ ، ۲۰:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
شنبه 6 تیر1388 ساعت: 14:55 توسط:مهدی - ع

سلام دلفین خانم!
سداغط (صداقت خودمون) رو از شما یاد گرفتم!
ما همون کسانی هستیم که رای شمارو .... و بعد شماهارو ... و...
راستی شما در بین ما چه می کنید؟!

الاحقر سردبیر


یکشنبه۷ تیر۱۳۸۸

سرکار خانم الف-م

احتراما به اطلاع می رساند ... با عنایت به نظر کارشناسی تیم سردبیری"شبکه خبر  د....." نسبت به ... از ادامه همکاری با شما معذوریم.


و حالا چه خوب که در بین شما نیستم...!

الاحقرتر خبرنگار


این روزها چقدر می شنوم فلان خوب خیالی بد بوده

چقدر می شنوم فلان حسن   قبح بوده

چقدر دروغ می شنوم از صادق ترین ها

چقدر هنوز من کوچکم برای درک حقایق بزرگ

به خاطر خواهش درونیم برای  کمی راستی باید که محاکمه شوم؟

خیالی نیست...

 

الی ماح
۰۷ تیر ۸۸ ، ۱۰:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
باید قربانی کنیم

باید توبه کنیم

ما مردم ایران چه گناهی مرتکب شدیم که چنین تاوان پس می دهیم؟

وای بر تک تک مت

 

یا ولی عصر سلام

می گویند باید جهان سرشار از ظلم و بیداد شود تا تو بیایی,

یا ولی عصر کمک!

مردم نادانِ نادان پرور ایران باز ... به بار آوردند..

می بینی؟!

با ما, با دل ما ,با امید ما,با روح ما چه کردند؟!

امیدهایمان نا امید شد

نوشتیمموسوی

 نخواندند  

گفتیم دو دو تا, گفتند ۱۰ تا

زدند, کشتند, بردند, خوردند

                                   یک جرعه آب ... هم روش

 

یا ولی عصر

دادِ ما را بستان

 

یا جانشین علی(ع)

من و قلب کوچکم دوست داریم کسی رای های ما را ... و  نخورد

                                                                                      و یک جرعه آب... هم روش!

 

یا ولی عصر

دست ما از گریبان اینانکوتاه است

انتقام دل شکسته ی ما گول خوردگان, ما فریب خوردگان را به دست بگیر.

نادانی ِ ایران زادگان تنها مهر تاییدی بود بر این دموکراسی دروغین

 

از ما سوئ استفاده شد؛

دیشب آسمان هم از ته دلش به حال ایران گریست

 

 

یا ولی عصر

                  داد ما را بستان.

الی ماح
۲۴ خرداد ۸۸ ، ۰۵:۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
این روزها شهر من چه غوغایی را تجربه میکند.... چه هیاهو و غریوی گویا از شادی فضا را شرحه شرحه می کند...

این صدای شادیست یا بانگ اعتراض؟ اعتراضی بر آنان که آستانه تحریکشان از صدای نجوای جوانان شهر من پایینتر است...

کسی چه می داند من و خواهرانم و برادرانم چندصد سال یوغ سکوت را قدم به قدم بر دوش کشیده ایم...

ما اهل ایرانیم.. ایرانی که سالهاست خود خودش نیست.... و کسی و کسانی مرا و تورا از خود خودمان بیگانه کردست...

کاش سالی یکبار انتخابات برگزار می شد تا تمام دختران وپسران شهر من و شهر تو چند روزی آزاد و رها از هر بندی شاد باشند و هیاهو کنند و شبها دیرتر بخوابند و برای زمان کوتاهی خود خودشان باشند یک ایرانی اصیل توانا...

الی ماح
۱۸ خرداد ۸۸ ، ۰۹:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
کاش بالای سرش نرفته بودم زل زده بود توی چشام جیگرم کباب شد ما آدما خیلی سنگ دلیم چطور میتونیم یه حیوون بیچاره رو فدای احساسو نیاز های مادیمون بکنیم.....

 

یه بچه کوچولو به دنیا می آد وای چه احساس قشنگی... مثه دیدن معجزه دچار یه جور خلا میشیم  ییهو از همین امروز یه آدم کوچولو به آدم های زمین اضافه شده... گاهی خوشا به حالش گاهی واویلا به حالش....

 

اولین کاری که می کنیم یه موجود زنده ی دیگرو فدای زندگی این انسان کوچولو می کنیم ... خوشحالیم که نسلمون مستدام شده حالا فرقی برامون نداره اون گوسپند گاو یا مرغ باشه..... مهم اینه که برای زندگی خودمون یک جان بی زبون رو قربانی کنیم.....

 

چند لحظه خودمو به جای اون حیوون بیچاره گذاشتم... یه غول یه پا بیاد منو از خونمون و از بغل خونوادم بکشه بیرون ببره یه گوشه ببنده برام اب و غذا بذاره و من تا صبح منتظر بیدار شدن آقا غول باشم تا صبحانه بخوره بیاد منو رو به قبله نگهم داره چاقو روی گلوم بکشه و .. چه دردی داره و چه ترسی....

 

خدایا همه ی مارو ببخش که قاتلیم ببخش که گوشت حیوانات تورو می خوریم ببخش که حتی یک لحظه بهش فکر نمیکنیم.....

 

خدایا متشکرم که من قصاب نیستم.و متشکرم که گیاهان را آفریدی.

الی ماح
۰۴ خرداد ۸۸ ، ۱۷:۵۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر