حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

من هزوارش خلقت هستم، مرا نوشتند الهام... اما هرگز خوانده نشدم

حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

من هزوارش خلقت هستم، مرا نوشتند الهام... اما هرگز خوانده نشدم

حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

پروردگارا، امروز که به زمین سر زدی کاسه نیاز مرا هم پر کن
دست خالیم را ببین
پروردگارم شاید باور نکنی...
آن روز ها که نبودی ، شایدم بودی و مسافر آسمان بودی
آن روزها من عاشق شدم
حالا که بازآمدی..
باید از عشق فارغ شوم؟
پروردگارم مرا بگذار، بگذار عاشق بمانم....


(آنقدر دعایت می کنم تا برآورده شوی.)
: وما أرسلناک إلا رحمة للعالمین..

بایگانی
آخرین مطالب

حساب بی حساب

يكشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۸۹، ۰۷:۲۰ ب.ظ
دیشب دسته ای از جلوی خونمون رد میشد که در واقع کاروان نمادی حسین و یزید بود.

کاروان "حسین" با یک گهواره و یک عالمه بچه های کوچولوی سبز پوش و چهارتا فرشته که ندونستم اون وسط چیکار میکنن ولی حسابی دلم رو قلقلک دادند. دوتا مرد قوی سبز پوش و یک شیر که از کودکی میشناسمش.

لشگر یزید بود و لباسهای سفید و طلایی و تاج بر سر. دست آخر یک دسته موسیقی سنتی که جینگ جینگ جینگ صدا میده ، بدون سینه زن و زنجیر زن.

از کنار دسته ی دیگه ای میگذشت که چهارتا علامت بزرگ داشتند که دست کم پانزده نفر دور و بر هر کدومش هی میکنند و مواظبند که به سر و ماشین مردم نخوره،راه رفتن کسی که گردنش رو زیر علامت خم کرده بود به نظرم مضحک میومد،قیمت های میلیونی این علامت ها و شباهتشان به صلیب بماند،همیشه به انگیزه ی عجیب این جوونک ها فکر میکنم و چیزی دستگیر ذهنم نمیشه. مثلا قدرتشان را به رخ بقیه می کشند..(تقریبا 60نفری سرگرم حمل این اهن پاره های تزیین شده بودند)

به این فکر می کنم اگر اون روز "عباس" مجبور بود چنین علامت مسخره ای را به دوش بکشه چه می شد؟؟؟

پشت سر 15نفری طبل و سنج میزنند و ادم بزرگای سینه زن به 20 نفر هم نمیرسید.

تقریبا میشه گفت از هر دو نفر یکی موبایلشو روشن کرده و ازین کارناوال فیلم می گرفت. فیلم هایی که شاید حتی یکبار هم تماشا نشوند.

ایستگاه های صلواتی هم که رشد قارچی دارند و فقط چایی می دهند و با دود اسپند ریه های ناراحت ما را ناراحت تر می کنند.

طبل هایی که قطرشان از قد من(171cm) بلندتر هستند باز با قیمت های میلیونی...... بگذریم از پول های هنگفتی که می تواند زندگی تعداد چشم گیری از همون جوونک ها را زیر و رو کنه ولی خرج 355 روز در انبار ماندن و 10 روز نمایش در خیابان می شود.


به حال و هوای متفاوت محرم امسال دقت کرده اید... چقدر از وهم عاشورایی دور شدیم و به عشق نزدیک تر؟؟؟؟ این دل دله های عشق ورزانه رو مدیون مختاریم و بس....

پ.ن1:اگر خدا بخواد این آخرین مطلبی ست که در تاثیر حال و هوای این روزها مینویسم.

پ.ن2: دیروز با سوال دوستمون "یک دبیر" دوباره یک نگاهی به "شهریار کوچولو "ی معروف انداختم. حالا که نوشتن پستم تموم شده دیدم راست می گفت ادم بزرگ ها اهل عدد و رقم هستند و همه چیز را با حساب کردن می سنجند....

پ.ن3:مسیح گفت: برای رسیدن به ملکوت اعلی باید کودک شد.

پس در این روزهای باقیمانده فقط از دیدن این کارناوال ها مثل کودکان ذوق زده خواهم شد و در فضای متفاوت و آزاد آن نفس خواهم کشید.


رفتیم تا بعد از دهه؛ اگر دلتان لرزید ، اگر بغض کردید، اگر رقیق شدید ، اگر توی دلتان داغ شد، اگر تشنه تان شد، اگر جرعه ای نوشیدید، اگر مثل پروانه سبک شدید... مرا هم دعا کنید.


۸۹/۰۹/۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
الی ماح

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی