حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

من هزوارش خلقت هستم، مرا نوشتند الهام... اما هرگز خوانده نشدم

حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

من هزوارش خلقت هستم، مرا نوشتند الهام... اما هرگز خوانده نشدم

حرف هایی که به سختی کلمه می شوند

پروردگارا، امروز که به زمین سر زدی کاسه نیاز مرا هم پر کن
دست خالیم را ببین
پروردگارم شاید باور نکنی...
آن روز ها که نبودی ، شایدم بودی و مسافر آسمان بودی
آن روزها من عاشق شدم
حالا که بازآمدی..
باید از عشق فارغ شوم؟
پروردگارم مرا بگذار، بگذار عاشق بمانم....


(آنقدر دعایت می کنم تا برآورده شوی.)
: وما أرسلناک إلا رحمة للعالمین..

بایگانی
آخرین مطالب

۳ مطلب در خرداد ۱۳۸۸ ثبت شده است

باید قربانی کنیم

باید توبه کنیم

ما مردم ایران چه گناهی مرتکب شدیم که چنین تاوان پس می دهیم؟

وای بر تک تک مت

 

یا ولی عصر سلام

می گویند باید جهان سرشار از ظلم و بیداد شود تا تو بیایی,

یا ولی عصر کمک!

مردم نادانِ نادان پرور ایران باز ... به بار آوردند..

می بینی؟!

با ما, با دل ما ,با امید ما,با روح ما چه کردند؟!

امیدهایمان نا امید شد

نوشتیمموسوی

 نخواندند  

گفتیم دو دو تا, گفتند ۱۰ تا

زدند, کشتند, بردند, خوردند

                                   یک جرعه آب ... هم روش

 

یا ولی عصر

دادِ ما را بستان

 

یا جانشین علی(ع)

من و قلب کوچکم دوست داریم کسی رای های ما را ... و  نخورد

                                                                                      و یک جرعه آب... هم روش!

 

یا ولی عصر

دست ما از گریبان اینانکوتاه است

انتقام دل شکسته ی ما گول خوردگان, ما فریب خوردگان را به دست بگیر.

نادانی ِ ایران زادگان تنها مهر تاییدی بود بر این دموکراسی دروغین

 

از ما سوئ استفاده شد؛

دیشب آسمان هم از ته دلش به حال ایران گریست

 

 

یا ولی عصر

                  داد ما را بستان.

الی ماح
۲۴ خرداد ۸۸ ، ۰۵:۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
این روزها شهر من چه غوغایی را تجربه میکند.... چه هیاهو و غریوی گویا از شادی فضا را شرحه شرحه می کند...

این صدای شادیست یا بانگ اعتراض؟ اعتراضی بر آنان که آستانه تحریکشان از صدای نجوای جوانان شهر من پایینتر است...

کسی چه می داند من و خواهرانم و برادرانم چندصد سال یوغ سکوت را قدم به قدم بر دوش کشیده ایم...

ما اهل ایرانیم.. ایرانی که سالهاست خود خودش نیست.... و کسی و کسانی مرا و تورا از خود خودمان بیگانه کردست...

کاش سالی یکبار انتخابات برگزار می شد تا تمام دختران وپسران شهر من و شهر تو چند روزی آزاد و رها از هر بندی شاد باشند و هیاهو کنند و شبها دیرتر بخوابند و برای زمان کوتاهی خود خودشان باشند یک ایرانی اصیل توانا...

الی ماح
۱۸ خرداد ۸۸ ، ۰۹:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
کاش بالای سرش نرفته بودم زل زده بود توی چشام جیگرم کباب شد ما آدما خیلی سنگ دلیم چطور میتونیم یه حیوون بیچاره رو فدای احساسو نیاز های مادیمون بکنیم.....

 

یه بچه کوچولو به دنیا می آد وای چه احساس قشنگی... مثه دیدن معجزه دچار یه جور خلا میشیم  ییهو از همین امروز یه آدم کوچولو به آدم های زمین اضافه شده... گاهی خوشا به حالش گاهی واویلا به حالش....

 

اولین کاری که می کنیم یه موجود زنده ی دیگرو فدای زندگی این انسان کوچولو می کنیم ... خوشحالیم که نسلمون مستدام شده حالا فرقی برامون نداره اون گوسپند گاو یا مرغ باشه..... مهم اینه که برای زندگی خودمون یک جان بی زبون رو قربانی کنیم.....

 

چند لحظه خودمو به جای اون حیوون بیچاره گذاشتم... یه غول یه پا بیاد منو از خونمون و از بغل خونوادم بکشه بیرون ببره یه گوشه ببنده برام اب و غذا بذاره و من تا صبح منتظر بیدار شدن آقا غول باشم تا صبحانه بخوره بیاد منو رو به قبله نگهم داره چاقو روی گلوم بکشه و .. چه دردی داره و چه ترسی....

 

خدایا همه ی مارو ببخش که قاتلیم ببخش که گوشت حیوانات تورو می خوریم ببخش که حتی یک لحظه بهش فکر نمیکنیم.....

 

خدایا متشکرم که من قصاب نیستم.و متشکرم که گیاهان را آفریدی.

الی ماح
۰۴ خرداد ۸۸ ، ۱۷:۵۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر