سورِ شبانه
جمعه, ۴ شهریور ۱۳۹۰، ۰۹:۳۸ ق.ظ
یادم هست عشق ما از آسمان شروع شد... یادت هست؟من هر شب از نردبان پشت بام بالا می روم...
کاسه نقره ایِ ماه را برداشته ، با آبِ چشم شسته ، برق انداخته و دوباره در جایش می نشانم... ستاره های بلور را در سبدی جمع می کنم ، می شویم، پاکشان می کنم و دانه دانه شان را بادقت بر جای خود می آویزم... دانه های مرمر خوشه پروین و دب اکبر را آن بالا مرتب می کنم... غبار از دلِ سربی آسمان می روبم و کهکشان را از عطر دلخواهت می افشانم.
می دانم که چشمانت خیلی زود برای تماشا به میهمانی ِ آسمان خواهند رفت... می نشینم و تا طلوع ، به شب زل می زنم ، به امید اینکه نگاه هایمان بر فراز ِ آسمان بهم پیوند بخورند.
پ.ن: این عاشقانه را بی تفکر و بی مقدمه تقدیم می کنم به هر کسی که اسمش با الف شروع می شه و فامیلی اش با میم...
پ.ن دوم : خیلی بی موقع گوشی ام خودشو لوس کرده ، دوستانم لطفا شماره هانونو برام خصوصی بذارید، با تشکر.
۹۰/۰۶/۰۴