دردهای من نگفتنی، دردهای من نهفتنی است، دردهای من...
سه شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۲۲ ق.ظ
اگر یک روز پای من بشکند، همه خبردار می شوند، زنگ می زنند و برایم کمپوت و گل میاورند، حتی بعد از گذشت یک سال و بهبودی می پرسند راستی پات کامل خوب شده؟ خب خداو شکر، اما هیچ کس شکستگی دل آدم را نمی بیند، هیچ کس، درد روح آدمی را حس نمی کند...
من شب های زیادی از روح درد نخوابیدم و شب های بیشتری از روح دردی که داشتم زودتر به رختخواب رفتم... کسی حالم را نپرسید، سراغم را نگرفت، دلم را ندید، دلش برایم نسوخت و شاخه گلی برایم نیاورد...
درد، حرف نیست
درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟ «قیصر امین پور»
۹۴/۰۶/۳۱