پس دلم منتظر کیست که من بی خبرم؟
يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۴:۳۵ ب.ظ
نمی دونم اینکه جریان زندگی طوری شده، در کوتاهترین لحظه ها از کوچکتین اخبار در دور و نزدیک ترین جای جهان مطلع می شیم، خوبه یا نه!
گاهی حس می کنم، آسایش نداریم... مدام آمار، زایش، سقوط، لرزش، مرگ، میر، دستگیری، انحلال، کشف، اختراع، بیانیه، پاسخ، سوال، استیضاح، جلسه، هشدار،....
+مثلا دو روز وسط هفته، بریم سفر، نصف روز رو بخوابیم و نصف روز هم قدم بزنیم، در ساحلی، جنگلی، مزرعه ای، مرتعی، جایی، چیزی...
+عنوان، بخشی از شعر محمد_حسین_بهرامیان
۹۴/۰۷/۰۵